به دیدارت خوشم
مرا از یاد بردی ای همه خواب و خیال من
به دنبال توام
ای همنشین خلوت شب های تار من
کجایی ?ای عزیز من
کجایی? ای همه اندیشه های من
مرا در کنج خلوتگاه قلب خود
نگهدار .
من آن مرد تنها
بیکس و عاشق
خیالم پر شده از نام زیبایت
تو آتشگاه قلب کوچکم هستی
ضربان وجود من
در درون چشم های
نافذات
بیمار گشته.
مرا از خود مرانجان
ای همه خواب و خیال من
مرا با خود ببر
تا اوج خواهش های
سیر نا پذیر خود
مرا غرق وجودت کن
که من بی تو
همان کالبد بی جانم .
من آخر پیش تو
در زیر یک سقف چوبی
کوچک وتنها
می مانم
و می مانم ?تا صبح روشنایی ها
به امید رسیدن
در تکاپو های این زندگی
تنهای? تنهایم .
دهم /اردیبهشت/هشتاد ونه
اهواز
مرو ای همنشین روزهای سخت و تنهائی
مرو ای عمر من
معشوق نازک بین .خیال من
چرا اینگونه می گریی؟
چرا اینگونه در وسواس و تشویشی ؟
مگر من مرده ام ؟
اینگونه بر سر می زنی ؟
وفایت را بجانم .من خریدارم
و می کوشم خودم را در کنارت چون نهالی سبز بنشانم
ونامت را در درون جا جای قلب خود
چون خطاط بنویسم
ویادت را بخاطر می سپارم
ای همدم شب های تنهائی
خنده هایت . چون روزهای گرم تابستان هوسناک اند .
من بخود می بالم
همدمی مانند تو
در کنار خویش می بینم
تو درون قلب من هستی
جایی برای ماندن
و بودن برای خود باز بنمودی .
حدیث عشق تو
قصه ی شهرزاد قصه گوست
چنان در بند . مهر تو گرفتارم
از این عزلت بدون تو
رها گشتن نمی خواهم
در کنار خاطرت تو . می مانم .
از خدا اینگونه می خواهم
دعایم را اجابت کن
همانگونه .مرا در بند عشق تو گرفتارم کرد
و سند آزادیت را
به من عاشق . من تنها . من بیکس
به تعجیلی . سرنوشتم را رقم می زد
بمن باز گرداند
که من دلواپسم
از این همه . سر در گریبان ماندن و آشفتگی های مدام.
18/خرداد/89 اهواز
آتش عشق
آسمان آبی عشق .پراز ستاره رنگارنگ
سرت رو شوهانه های من. چشات شده فیروزه رنگ
قنوت خلوت نماز .اسم قشنگت رو لبام
سجده ی مهر عشق تو .دعا شب و گریه هام
وصف قد بلند تو .ستون هر کلام من
راز سکوت آن چشات.دعا و هر سلام من
آغوشتو به غیر من برای هیشکی وا نکن
منو از این دلخوشی هام .ترا خدا جدا نکن
قلب مرا هدف گرفت .تیر نگات یک زمان
وسوسه های قلب من.دوستت دارم بهر مکان
آتش عشق تو بسوخت .خانه ی پر ز راز من
خاکسترش بباد داد.زخمه شکسته ساز من
کشته غمزه تو شد.مانی و آن سکوت شب
دست بدعا می شود .ناله و اشک وآه وتب
سوم/خرداد/هشتادو نه اهواز
پا بند عشق تو شده ام
میدونی طاقت ندارم .خسته شدم زبیکسی
تنها شدم عزیزمن . به داد من کی میرسی
توی نگات یه آتیشه .ترا خدا رحمی بکن
این قدر منو عذاب نده.از این نگام شرمی بکن
سه سال آزگاره که .یه خواب راحت ندارم
شبا توی خیالمی .دست توی دستات میذارم
وقتی باهام حرف می زنی.وجودمن تو حرفاته
نگام ازت دور نمی شه .خوب میدونی خاطرخواته
وقتی سرت رو شونمه .لحظه ها ارزش ندارن
آن دم من از خدا می خوام.منو کنارت بذارن
حس خیال بودنت . همیشه در کنارمی
یه لحظه آروم ندارم .شمع شب تار منی
بیا که دارم می میرم .دستتو تو دستام بذار
درد دلام بهت بگم .ترا خدا تنهام نذار
شریک زندگی من .من از خدا ترا می خوام
مانی کنارت می مونه . هستی تو دلبستگی هام .
هفتم/خرداد/هشتاد نه اهواز