ترنم های عاشقانه
زلفت به کرشمه من بسی شانه کنم
با یاد رخت گریه ی جانانه کنم
لب بر لب ساغرت گذارم به امید
بس جنگ و جدال با دل دیوانه کنم.
آنگاه که تو رفتی دل دیوانه نخفت
شب تا به سحر راز تو با شمع بگفت
افسوس نبودی و ببینی کانجا
خاکستر سوز دل با خاک بسفت
نوذر داودی اهواز تیر 89